بسم الله الرحمن الرحیم-گفتمانی بابرادران وهابی- درطول تاریخ کشورهای جهان بعلت عدم وجود اگاهی حکمرانها با حیله وفریب جامعه خودرا فریب میدادند که این امر تاظهور حضرت مهدی علیه السلام همچنان باقی خواهد بودولی پس از مدتی عدهای اگاه میشدند ولی ان قدرت رانداشتد که با حکومت درگیر شوند زیرا- نخبه وفرد اگاه وباعث افتخار جامعه همیشه درمرحله اوا حکمرانان بودند وسپس قهرمانان نظامی وسپس شیوخ قبائل که سرانجام به تقدس میرسیدند قران مجید عظمت اش یکی از این است که پدران شما که باعث افتخار شما هستند اگر ادیشه جاهلی وغلط داشتند وشما انرادرک کردید ازانها نپذیرید ونگوئید کهانان اگاه ومقدس بوده اند چه برسد به حکمرانان وقهرمانان ارتشی وشعرای چاپلوس درباری حتی اگر جائی شما عملی کردی که خطا بود انرا با صراحت بپذیرید ولو عده ای از شما ناراحت شوند- واین امر به صواب نزدیک تر است بدانید که خداوند منان با راستگویان وصادقین است ولی این موضوع ظرفیت ز یادی میخواهد- ئجناب استادمعزز علامه الدهر حضرت شهید عزیز جناب حضرت مرتضی مطهری رحمت الله علیه فرمودند هیچ جامعهای نیست که به افتخار نیاز نداشته وبه قهرمان نیازباشد- به انسان های اگاه وفرهیخته نیاز نداشت باشدولی باید دقت کند که چنین افر اد میبایست ملاک های دقیق وصحیحی داشته باشند در طول تاریخ رهبران حتی فاسد خودراتطهیر کردند وکملات بی حد به انها نسبت دادند تا بتواند افرادی که باعث افتخار وسربلندی هستند بوجود اورند وبر کسانی که بر انها ایراد میگرفتند برجسب هائی ز ده شود وتحریف تاریخ کند وحقایقرا دگر گون سازند-گرچه کشف حقایق سخت نباشد وشاهرگ بزنند واین امر درکشورهای جهان سوم بیشتر از دیگران است- چنین اندیشه هادی فقط جامعه خوداش وافراد یاحقه باز ویا مستضعف میتواند فریب دهد واندیشمندان با برهان دقیق ضعف انر ااشکار میکنند وارزش ووزنی برای انها قائل نیستندوزمان برعلیه انها خواهد چرخید—زمان جاهلیت دور ان عزت وقدرت شیوخ است وهر قبیله ای که ثروت وقدرت نظامی بیشتری دارد از قدرت سیاسی وفرهنگی واقتصادی بیشتری برخورداراست وسلطه خودر بر قبائل کوچکتر میگستراند وحدت قبائل- وحدت شیوخ است شیخ مغز متفکر وتصمیم گیرنده است وهضشتادوپنج درصد ثروت ومالیات ها در دست او است- عربستان تمام فرهنگ جاهلیتش حضرت علی علیه السلام تنها ایشان به زیر سئوال وافتخاری برای انها نگذاشت وهیچکس جز علی علیه السلام این قدرت نداشتودر این امر صراحت داشت وتمام قهر مانان که به جنگ اسلام امدند یا کشت ویا بی اثر کردپیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- با استفاده از وحی کم کم استحاله اغاز کردند که ظرافت بسیاری زیادی دارد-از جهتی مرد سالاری ارام ارام پائین اوردندولی در جائی که حکمت دارد بها دادند وهمچنین مقام شیوخ را وباز مقام جوانان را وهمچنین رتبه دختران راولی درحقیقت ان سیستم سلسله مداری رتبه ای شیوخ وفرهنگ جاهلیت درهم کوبید وعلی علیه با دقت وسختگیری بیشتری نسب به احکام الهی شناخته شد- شیوخ متوجه بحرانهای عظیمی که ایجاد کرده بودند شدندودراین مورد ارزش اسلام رابخوبی درک کردند ولی میخواستند بخشی از ان قدرت های سابق دوباره احیا شود وحتی ان سیستم سرپاغلط بسیاری باتدبیر وحکمت میدانستند وجامعه را فریب میدادند- با کمی دقت بخوبی درک میشود که شیوخ چه در مسائل مثبت وبیشتر در مسائل منفی از نظرانها است که پیامبر اکر م صلوالته الله علیه واله والسلم میفرماید دستورالهی است یکی شیخ معزز زمان به پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم به پیامبر اکرم صلوالته الله علیه واله والسلم نسبت میدهد نه به خداوندمنان وپیامبر اکرم صلواته اله علیه واله والسلم واینجا میزانی خرده شیشه داشستندمشخص میشود ودر دلشان بدنبال روزی میگشتند که ان قانون را سرنگون کنند واین امر ایمان ضعیف انان رابخوبی نشان میدهد- وحتی درحیات پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم سعی داشتند نظریاخودرا به کرسی بنشاند واز سیاست مدبرانه ودلجویانه حضرتش سو استفاده کنند- نمونه ا ی عرض کنم- پایمبر اکرم صلواته اله علیه واله والسلم به نظر حقیر بر مبنای بعضی احادیث اهل سنت میشود به این نتجه رسیدکه حضت مثلا درمکه یک فرمان دار کل داشتند وچند قیبله نز دیک بهم یک فرماندار جز دشته است وشای انها نقش ارشاد گر داشتند قبیله تیم که شیخ ان جناب ابوبکر بوده است وقبیله عدی که نزدیک به ان بوده بغلط نام خلیفه دوم بنام شیخ قبیله گفته شده است ایشان شیخ نبوده است بلکه خودرا نماینده قبیله عدی درمدینه معرفی است ایشان درجوانی جوانی پراز شروشوربود وافرادقبیله عدی رابخوبی میشناخت وهرکش هفته یکبار به زیارت بت عدی نمیامد سخت با ایشان بخورد میکرد وپدرش که شیخ قبیله عدی بود ازدست اوبشدت ناراحت بود ومداوم ایشان سرزنش دمیکردوبدنبال نخودسیاه میفرستاد که تجارت کند چیزی بخرد .گوسفندان قبیله را بچراندوپدرش در سال فتح مکه مسلمان شد وپس از مرگ شخص دیگری به رهبری قبیله عدی انتخاب کرد-ابوبکر خدمت رسول اکرم رسید وفرمود این پنچ قبیله که انتخاب کردید فلان کس برای هدایت انها بسیار فردی شایسته است ومرکز ان انجا را قبیله تیم قراردهید- پیامبر اکرم صلوالته اله علیه واله والسلم انرا پذیرفت جناب خلیه دوم زمانی که کتوجه شد به مسجد امد وجناب ابوبکر را انجا دید وبا ایشان سخت محاجه کرد وکار به فحشای رسید که میبایست که من ان فرد را اتخاب کنم ومرکز قبیله عدی باید باشد- پیامبر اکرم صلواته اله علیه واله والسلم از علم غیب متوجه جریان شد وبه مسجد امدهردونظریات خودرا گفتند وبشدت هومدیگر تخطئه کردند وصدای انها بصورت فریاد درامد درهمان زمان ایه امدصدای خودرا بالاتراز صدای پیامبر اکرم که صدای ملایم وپائینی بوده است قرار ندهید تمام ایمان وعمل شما حبط ونابودمیشوددرحالیکه خودشان متوجه علت ان نخواهید شد- حضرت به جناب خلیفه دوم فرمودند که ان فرد شایسته است ودر مرکز قبیله تیم باشد ومن عدی را مرکز یک گروه دیگر قرار میدهم وفردی شایسته تر بریا هدایت انان انتخاب میکنم باز دعوا شروع شد وکم کم صد ابه سمت بالا میرفت- حضرت بلند شدند رفتند وان دونفر ازاین عمل رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم تعجب کردندوبه این نتجه رسیدند که حضرت نمیخواهد که عذاب برانها وارد شود وبه نزد ایشان رفتند وعذر خواهی کردند وگفتند دیگر تکرار نمیشود ولی تاریخ میدهد که بسیارهم تکرار شده است-ادامه دارد